کد خبر: ۷۸۷۱
۰۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

۱۳ سال پذیرایی پاکبان مشهدی از زائران با چای

ساعت سه‌ونیم برای فتح‌الله آزادی، زمان مهمی است، او ۱۵ سال است دراین ساعت از خواب بیدار می‌شود و حدفاصل پل قائم تا میدان امام‌حسن (ع) را جارو می‌کند.

ساعت سه‌ونیم نیمه‌شب، برای بیشتر آدم‌ها زمان ویژ‌ه‌ای نیست. برعکس، ساعت خاموشی و استراحت است. روز برای خیلی از ما با بالا آمدن خورشید شروع می‌شود. خیابان‌ها با روشن شدن هوا شلوغ می‌شود و جریان زندگی در همین دقایق است که شتاب می‌گیرد.

اما ساعت سه‌ونیم برای فتح‌ا... آزادی، زمان مهمی است و شاید بتوان گفت مهم‌ترین ساعت زندگی‌اش است؛ برای همین است که عقربه‌های ساعت کوچک خانه، همیشه روی سه‌ونیم کوک است.

این بخش کوچکی از زندگی این کارگر شهرداری منطقه ۱۰ است که ۱۵ سال است صبح زود، حدفاصل پل قائم تا میدان امام‌حسن (ع) را جارو می‌کند. ما در شهرداری منطقه ۱۰ از هر مسئول و کارمندی، سراغ کارگر نمونه را گرفتیم، نام فتح‌الله آزادی را آورد و گفت: نمونه است، نمونه!

همه از او راضی بودند. معاون خدمات شهرداری منطقه نیز، همین را به‌زبان آورد. او گفت: آزادی امانتدار است و پشتکار دارد. گفت: وقتی کاری را به او می‌سپاریم، خیالمان از هر بابت راحت است. گفت: تا کارش را تمام نکند، نمی‌رود. گفت: آزادی ۱۳ سال است به‌عنوان نیروی ثابت، در نوروز و ایام شهادت امام‌رضا (ع) در ایستگاه زائر حاضر می‌شود و چای دست زائران می‌دهد.

این‌ها بخش‌های روشن زندگی آزادی است که همه از آن اطلاع دارند. از همکار تا رئیس و روسا، اما زندگی او قسمت‌های پنهانی هم دارد که جلوی چشم نیست؛ مثل ساعتی که جایش روی یخچال خانه است و فتح‌ا... آن را به‌عمد دور از دسترس خودش قرار می‌دهد تا نیمه‌شب‌ها مجبور شود برای خاموش کردنش از جا بلند شود که مبادا خواب بماند و دیر به سرکار برسد.

مثل کوچه شهید علیزاده در منطقه مشهدقلی که با صدای گام‌های فتح‌ا... در تاریکی نیمه‌شب‌ها آشناست. مثل دل‌نگرانی خانم خانه که وقتی شوهرش در تاریکی از خانه بیرون می‌زند، دعا می‌کند به سلامت برگردد. مثل شب‌های سرد و گرم زمستان و تابستان که فتح‌ا... ماشین پیدا نمی‌کند تا از مشهدقلی خودش را به سرِ کار برساند و مجبور است گاهی تا پلیس‌راه پیاده بیاید.

مثل رنگ نارنجی لباس او که به گفته زنش، به جان او در تاریکی نیمه‌شب امنیت می‌دهد، چون نشان می‌دهد او کیست و چه‌کاره است و مزاحمش نخواهند شد. مثل زهرای پنج‌ساله که چشم می‌کشد پدرش از سر کار برسد و خیالش آسوده است که تا آخرشب جایش روی زانوی پدر است. مثل احساس خوب همسر فتح‌ا... وقتی قلباً شوهرش را خادم امام‌رضا (ع) می‌داند.

صمیمیتی که در خانه نقلی و شصت‌متری خانواده آزادی حس کردیم، از بخش‌های پنهان دیگری است که ما را از پیدا کردن آن  خوشحال می‌کند. خوشحالیم که به‌مناسبت روز کارگر، این بخش‌های پنهان را درکنار دیگر قسمت‌های روشن زندگی این کارگر قرار دادیم تا برای یک‌بار هم که شده با نمایی بازتر او را به همه آن‌هایی که می‌شناسندش، معرفی کنیم.

 

فتح‌ا... آزادی، کارگر نمونه منطقه،13ساله در ورودی شهر چای دست زائران می دهد

کدام قسمت منطقه ۱۰ کار می‌کنی؟
ناحیه یک

کارت دقیقا چیست؟
هر روز صبح از پل قائم تا میدان امام‌حسن (ع) را جارو می‌زنم. غیر از آن، هر کار دیگری هم بگویند، انجام می‌دهم. چون نقاشی بلدم، خیلی از مواقع جدول‌ها را هم رنگ می‌کنم یا ساختمان‌هایی را که شهرداری می‌خواهد رنگ بزند، کارش را به من می‌سپارند.

قبلش چه‌کاره بودی؟
کشاورز و دامدار.

کجا؟
در یکی از روستا‌های کلات.

اصالتا اهل همان‌جا هستی؟
بله. تا قبل از اینکه به مشهد بیاییم، همان‌جا زندگی می‌کردیم.

چقدر درس خوانده‌ای؟
تا پنجم.

شنیده‌ایم تنها کارگر منطقه ۱۰ هستی که هر سال در کمپ زائر، از زائر‌ها پذیرایی می‌کنی، چندسال است این کار را انجام می‌دهی؟
۱۳ سال است به زائران در ایام شهادت امام‌رضا (ع) و تعطیلات عید نوروز چای می‌دهم.

چطور شد شما را برای این کار انتخاب کردند؟
سال اول من رفتم. سال بعد یک نفر دیگر را بردند، اما یکی از مسئولان بخش فرهنگی گفت فقط آزادی بیاید. به‌خاطر همین، دوباره من را به کمپ زائر بردند. از آن موقع هم هرسال من می‌روم.

وقتی آنجا هستی، خودت را خادم امام‌رضا (ع) می‌دانی؟
بله. کار کردن در آنجا را دوست دارم. من در روز‌های عید، اصلا تعطیلی ندارم. ۶:۳۰ صبح آنجا هستم تا ۹ شب، اما خوشحالم که به زائران خدمت می‌کنم.

پس دیدوبازدید عید را چه‌کارمی‌کنی؟ می‌گذاری برای شب‌ها؟
نه. اصلا عیددیدنی نمی‌روم، چون وقتی به خانه می‌رسم، خسته‌ام.

خانواده‌ات اعتراض نمی‌کنند؟
بعضی مواقع چرا، اما زیاد نه.

 

فتح‌ا... آزادی، کارگر نمونه منطقه،13ساله در ورودی شهر چای دست زائران می دهد

 

شده زائری را در کمپ ببینی که تو را از سال‌های قبل بشناسد؟
بله. بعضی‌ها وقتی می‌آیند، من را می‌شناسند و روبوسی می‌‎کنند. عده‌ای هستند که هرسال از شمال می‌آیند و هرسال هم با من عکس یادگاری می‌گیرند.

دقیقا توی کمپ چه‌کار می‌کنی؟
توی کانکس هستم و چای دست زائران می‌دهم. بعضی مواقع هم بسته‌های فرهنگی توزیع می‌کنم.

تابه‌حال شده خواسته‌ای داشته باشی که سر همین کار از امام‌رضا (ع) بخواهی و حاجتت را بگیری؟
خیلی زیاد. اصلا همه زندگی‌ام را از امام‌رضا (ع) دارم. همین خانه‌ای که توانسته‌‍‌ام برای خانواده‌ام بخرم، لقمه‌نانی که برای زن و بچه‌ام می‌برم، همه‌اش از لطف امام‌رضاست.

هرچندوقت یک‌بار حرم می‌روی؟
ماهی یک‌بار یا هردو ماه یک‌بار.

چرا زودبه‌زود نمی‌روی؟
مسیر خانه‌ام تا حرم دور است و ماشین هم ندارم. بیشتر مواقع هم سر کار هستم، اما هر روز صبح که به بزرگراه می‌رسم و روبه‌روی امام‌رضا (ع) قرار می‌گیرم، از راه دور سلام می‌دهم.

با خانواده‌ات به کجا‌ها مسافرت رفتی؟
هیچ‌جا.

حتی به شهرستان‌های استان خراسان نرفته‌ای یا مثلا شمال و شیراز و اصفهان که همه می‌روند؟
نه هیچ‌جا نرفته‌ایم.

پولش جور نشده یا وقت نداشته‌ای؟
وقت که ندارم، چون صبح و بعدازظهر سر کارم، اما علت اصلی‌اش نداشتن پول بوده.

تا ساعت چند سر کاری؟
تا ساعت اداری باید کار کنم. تقریبا همیشه هم اضافه‌کار می‌مانم. جمعه‌ها هم تا ظهر سر کارم و در اداره ناحیه‌یک، نگهبانی می‌دهم.

برای چی اضافه‌کاری می‌کنی؟
خب، با این حقوق‌ها که نمی‌شود زندگی کرد.

چقدر حقوق می‌گیری؟
طبق قانون کار.

در شهرداری منطقه ۱۰ از هر کس پرسیدیم، شما را به‌عنوان کارگر نمونه معرفی کردند. چرا؟
من دوست ندارم کارم را نیمه‌تمام بگذارم؛ برای همین حتی اگر شده، بعد از ساعت کاری می‌مانم تا کارم تمام شود.

در این ۱۵ سال کار در شهرداری، شده اضافه‌کارت را ندهند؟
بله، چندباری شده.

 آن وقت چه‌کار کردی؟ اعتراض نکردی؟
نه، فایده‌ای ندارد.

چه‌کار کردی که همه این‌قدر به تو اطمینان دارند؟
همیشه سعی کرده ام کارم را درست انجام دهم. توی کمپ زائر تمام‌وقت سرپا هستم و فقط موقع نماز، کار را تعطیل می‌کنم. وقتی بسته‌های فرهنگی را برای توزیع به من می‌دهند، حواسم را جمع می‌کنم تا فقط به دست زائر‌ها برسد. بعضی همکاران، وقت‌هایی می‌آیند و از این بسته‌ها می‌خواهند، اما من می‌گویم این‌ها فقط مال زائر امام‌رضاست و اجازه ندارم به شما بدهم. گاهی از دست من ناراحت هم می‌شوند.

 

فتح‌ا... آزادی، کارگر نمونه منطقه،13ساله در ورودی شهر چای دست زائران می دهد

 

تابه‌حال به‌عنوان کارگر نمونه از شما تقدیر شده؟
سه‌سال از طرف شهرداری مرکز به‌عنوان کارگر نمونه از من تقدیر شد.

چه هدیه‌ای دادند؟
یک‌سال ۱۰۰ تومان، یک‌بار ۱۳۰ و یک‌مرتبه هم ۱۵۰ تومان.

از اینکه کارگر شهرداری هستی، ناراحت نیستی؟
نه.

یعنی صبح‌ها که از خانه بیرون می‌آیی، ناراحت نیستی که باید بروی خیابان‌ها را جارو کنی؟ با خودت نمی‌گویی یک‌روز کاری دیگر شروع شد؟
 من با روحیه‌ای شاد از خانه بیرون می‌آیم. اصلا احساس نمی‌کنم سر کار می‌روم، چون از کارم لذت می‌برم. هر کاری شهرداری داشته باشد، انجام می‌دهم. یک‌بار قرار بود کانال‌های فاضلاب شهری تمیز شود، کارگر‌ها حاضر نبودند بروند، اما من رفتم و این کار را کردم. هیچ‌وقت کار را عار نمی‌دانم.

دوست داری کجای منطقه ۱۰ کار کنی؟
همین بزرگراه را دوست دارم.

چرا؟
وقتی توی کوچه‌ها را جارو می‌زنی، هرچقدر هم کارت خوب باشد، باز بعضی مردم ناراضی هستند و اگر جلوی رویت هم نگویند، زنگ می‌زنند شهرداری و شکایت می‌کنند.

 تابه‌حال موقع جارو زدن چیزی هم پیدا کرده ای؟ مثلا کیف؟
کیف نه، ولی خیلی پیش آمده که گوشی پیدا کرده‌ام.

چرا گوشی؟ بعدش چه‌کار کردی؟
معمولا از جیب موتورسوار‌ها می‌افتد و خودشان متوجه نمی‌شوند. گوشی را نگه‌می‌دارم تا وقتی خودشان زنگ می‌زنند و بعد می‌آیند آن را می‌برند.

معمولا در بزرگراه چه اتفاق‌های دیگری می‌افتد؟
لاشه گربه هم زیاد جارو می‌کنیم.

گربه از کجا؟
مردم گربه‌های محل زندگی‌شان را می‌گیرند و می‌آیند در بزرگراه از پنجره ماشین پرت می‌کنند بیرون. گربه بیچاره هم زیر ماشین می‌رود و له می‌شود.

کار کردن در بزرگراه خطرناک نیست؟ شده ماشین بهت بزند؟
یک‌بار دور میدان امام‌علی (ع) را با تانکر آب شسته بودند و یک ماشین پراید موقع دور زدن، سر خورد و سمت من آمد. سریع رفتم داخل جدول و ماشین از رویم رد شد و تکه‌ای از لباسم را هم کند. راننده پایین آمد و گفت به دکتر برویم؟ اما من گفتم سالم هستم و لازم نیست. مرتبه دیگر هم یک پراید و پیکان با هم تصادف کردند و ماشین پیکان سمت من آمد، اما خداراشکر طوریم نشد و فقط دسته جارویم شکست.

شوهرم با اینکه خسته و کوفته به خانه می‌آید، تا آخر شب با بچه‌ها بازی می‌کند

چند سال است بیمه هستی؟
از همان اول بیمه بودم، فقط پیمانکاری که همان اوایل با او کار می‌کردم، برای روز جمعه‌ام بیمه رد نکرده بود که بعد‌ها این موضوع را فهمیدم.

تا حالا شده خجالت‌زده زن و بچه‌هایت بشوی؟
نه، چون خانمم همیشه به اندازه حقوقم از من چیزی طلب می‌کند و چیزی را نمی‌خواهد که نتوانم تامین کنم.

چندتا بچه داری؟
سه تا دختر دارم. یکی ازدواج کرده. دومی اول دبیرستان است و دختر کوچک‌ترم هم چهارساله است.

دوست داشتی پسر داشتی که کمک‌خرج خانواده باشد؟
مگر ما برای پدر و مادر خود چه‌کار کردیم که حالا پسرهایمان بکنند؟ اتفاقا دختر بهتر است. دختر مهربان‌تر و غمخوارتر است.

تابه‌حال شده خانمت از شغلت شاکی شود و بگوید چرا سر این کار رفتی یا بچه‎هایت ناراحت باشند که پدرشان کارگر شهرداری است؟
نه، خانمم زن فهمیده‌ای است و شاید بعضی مواقع به‌خاطر ساعت زیاد کاری‌ام گله کند، اما هیچ‌وقت نگفته شغلت بد است. اگر کارگر‌ها نباشند که خیلی از کار‌ها انجام نمی‌شود.

لباس‌های کارت را چه کسی می‌شوید؟
بیشتر مواقع خودم.

هرچندوقت یک‌بار؟
هفته‌ای دوبار.

خودت دوست نداری خانمت بشوید یا خودش نمی‌شوید؟
بقیه لباس‌هایم را خانمم می‌شوید، اما لباس‌های کارم را به او نمی‌دهم و خودم می‌شویم.

 با دست؟
ماشین لباسشویی داریم، اما من با دست می‌شویم.

کجا ساکنی؟
مشهدقلی. منطقه ۲ شهرداری.

خانه‌ات چند متر است؟
۶۰ متر.

دوست داری بیایی قاسم‌آباد ساکن شوی که امکانات شهری بیشتری دارد و به محل کارت هم نزدیک‌تر است؟
 نه، همان محل زندگی خودمان را بیشتر دوست دارم. هم ساکت و آرام است و هم همسایه‌ها همدیگر را می‌شناسند و با هم رابطه خوبی دارند.

با خانواده‌ات معمولا کجا به تفریح می‌روی؟
نهایتش پارک پردیس است.

اطراف مشهد چطور؟ طرقبه و شاندیز؟ وکیل‌آباد؟
در این سال‌ها چندبار بیشتر وکیل‌آباد نرفته‌ایم. نه وقتش را دارم، نه وسیله‌اش را.

خانه که می‌روی، چه‌کار می‌کنی؟ اهل تماشای برنامه‌های تلویزیون هستی؟
نه زیاد، بیشتر اخبار می‌بینم و با دختر کوچکم زهرا سرگرم می‌شوم.

کدام‌یک از مسئولان شهری منطقه ۱۰ را بیشتر قبول داری و رابطه‌ات با او بهتر است؟
فرقی نمی‌کند. با همه مسئولان و همکارانم یک‌جور برخورد می‌کنم.

اگر قرار باشد شهرداری منطقه ۱۰ یکی از خواسته‌هایت را برآورده کند، چه چیزی تقاضا می‌کنی؟
هیچی؛ همین نعمت سلامتی بس است.

یعنی هیچ خواسته برآورده‌نشده‌ای نداری؟
خیلی دوست دارم با خانمم به سفر کربلا بروم که تا حالا هزینه‌اش جور نشده.

 

فتح‌ا... آزادی، کارگر نمونه منطقه،13ساله در ورودی شهر چای دست زائران می دهد

 

با وجود خستگی در خانه کمکم می‌کند

کبری خدادادی، خانم خانه است. کدبانو و زحمت‌کش. او به شغل همسرش افتخار می‌کند و  دشواری‌های آن را می‌داند. وقتی حرف از این سختی‌ها به میان می‌آورد، نگرانی در کلامش پیداست. می‌گوید: «خدایی‌اش کار شوهرم سخت است. شما تصور کن یک ماه رمضان چقدر برایت سخت است سحر از خواب بیدار شوی، حالا فتح‌ا... در تمام طول سال، نیمه‌شب‌ها و ساعت سه‌ونیم از خواب بیدار می‌شود.

وقتی هوا تاریک است، از خانه بیرون می‌زند و هر خطری ممکن است در تاریکی تهدیدش کند. آن موقع صبح به‌سختی ماشین پیدا می‌کند و من همیشه دلهره دارم و دعا می‌کنم به‌سلامتی برود و برگردد.» با وجود این دل‌نگرانی‌ها، خیال کبری راحت است که بچه‌هایش لقمه حلال می‌خورند و سالم بار می‌آیند و دیگر اینکه شوهرش همیشه کار دارد و این‌طور نیست که یک روز کار داشته باشد و روز دیگر بیکار باشد. او می‌داند که همسرش کارگری نمونه است.

این موضوع را از سرکارگر شوهرش هم شنیده. در این‌باره می‌گوید: «یکی‌دو بار که سرکارگرش به خانه ما آمد، از همسرم تعریف کرد و گفت اصلا لازم نیست ما بالای سرش باشیم و خودش کارهایش را انجام می‌دهد و ما خیالمان از هر بابت راحت است.»

خانم خانه سال‌هاست تعطیلات عید را بدون همسرش و با بچه‌ها سر می‌کند، چون آقافتح‌ا... در ایستگاه زائر مشغول خدمت‌رسانی به زائران است. از اینکه هیچ‌وقت، جمعشان جمع نمی‌شود، ناراحت است، اما همیشه دلش را گرم این موضوع می‌کند که شوهرش خادمی امام‌رضا (ع) را می‌کند و آقا هم در جایی دیگر دست او را می‌گیرد. کبری حتما یک روز از تعطیلات عید هرسال را همراه با بچه‌هایش به ایستگاه زائر و پیش شوهرش می‌رود تا دل فتح‌ا... گرم شود و حداقل یک‌روز از تعطیلات را در کنار خانواده‌اش باشد.

خانم خانه از اخلاق شوهرش کاملا راضی است. می‌گوید: «شوهرم دخترهایش را خیلی دوست دارد؛ به‌خصوص ته‌تغاری را. با وجود اینکه خسته‌وکوفته به خانه می‌آید، تا آخر شب با زهرا سرگرم است و دیروقت می‌خوابد. خیلی هم تمیز و مرتب است و در کار‌های خانه کمک می‌کند. اگر خانه نامرتب باشد یا ظرف نشسته‌ای باشد، آستین بالا می‌زند و دست‌به‌کار می‌شود.»

آرزوی کبری برای خانواده‌اش ختم می‌شود به سلامتی مرد خانه و فرزندانش و بعد هم سفر کربلایی که خواسته همیشگی او بوده است.

*این گزارش چهارشنبه، ۹ اردیبهشت ۹۴ در شماره ۱۴۶ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر